باز می خواهم از تو بگویم و این تکرار کلمات نیست، عطش عشق هست که می تراود و از درونم می جوشد. نمی دانم، نشمرده ام، نخواهم شمرد. چند بار گفته ام؟ چند بار خواهم گفت؟ که دوستت دارم. بگذار حتی بچه گانه باشد اما بگویم: دوستت دارم. بگذار عادی باشد نه شاعرانه اما بگویم: دوستت دارم. جز خدا چه کسی می داند، بعد از مرگم نگویم؟ دوستت دارم.
باران می باربد و من در انتظارم تا اذان بگویند. آنگاه جا نمازم را بر می دارم و به حیاط پشتی می روم و در زیر درخت نارنج با گنجشک ها مشغول عبادت می شوم. خداوند می داند که پس از عبادتش آرزویم چیست. اما می نشیند و گوش فرا می دهد به بنده اش و انتظار می کشد تا تو را از او طلب کنم.
محدثه من، طلب من، دوستت دارم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Katy مشاور املاک خزر شاندرمن ارز دیجیتال Toufigh.club روزنامه ایران معرفی هتل ها، هتل آپارتمان ها و مراکز اقامتی ایران رایانه صبا